ایلیا طلاایلیا طلا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

*ایلیا *جوجه طلاییه من

هفته12....سونوی غربالگری...

امروز رفتم سونو غربالگری... طبق معمول نگران و مشوش....کلی نذر و نیاز کردم که سالم و سلامت باشی و مشکلی نباشه....وقتی خوابیدم دلهره داشتم...دکتر تیمورزاده مثل همیشه اروم بود وچشم به صفحه مانیتور دوخته بود.... کلافه شدم گفتم دکتر چیزی شده؟من که دق کردم....خندید و گفت:نه دارم بررسیش میکنم...مانیتورو برگردوند همه اعضای بدن نازتو نشونم داد مردم برات عزیزم....اونجا اولین بار بود که وقتی پشتتو کردی تونستم حرکتتو حس کنم...ضعف کردم برات....نیم رخت مثل بابا مجید بود...کپی برابر اصل خیالمو راحت کرد که همه جات سالم و سلامته..قربونه اون مماخت بشم که تو عکست انقد گندس خداکنه اومدی بیرون کوچمولو باشه...البته بیشتر برام سلامتیت مهمه ا...
18 دی 1392

هفته10اولین باری که قیافه توت فرنگیمو دیدم....

امروز با هزار ترس و دلهره بلاخره خودمو راضی کردم برم سونو و قیافه مموشمو ببینم...از دیشب نخوابیدم از استرس....به حساب خودم 9هفته و 5روزته نفسم.... وقتی نوبتم شد قلبم 3000تا میزد...مخصوصا که شرایط جسمیم اصلا خوب نبود..درد ولکه بینی و ...خوابیدم....وقتی داشت سونو میکرد فقط چشمم به دهن خانوم دکتر بود...نفس نمیکشیدم از ترس...انقدر هول کرده بودم که همینجوری اشکم سرازیر شد....با هزار ترس ازش پرسیدم:دکتر....زندست؟؟؟؟؟؟تازه صورتمو دید که خیس شده بود...گفت:معلومه که زندس..ایناها خودت ببین....این قلبشه...ومن از شادی....ازش خواستم صدای قلب کوچولوتو برام بزاره اما گفت نه زوده....فقط یه مشکل داشتم و اونم این بود جفتم خیلی پایین بود که دلیل لکه ب...
7 دی 1392
1